سال­های ۱۲۹۹ تا ۱۳۰۰ دوران حاکمیت متفاوتی در تاریخ ایران بودن دوران سخت مبارزه بین افراد رقیب و نیز بین دیدگاه­های ی متفاوت برای تصاحب قدرت. این دوره با کودتای اسفند ۱۲۹۹ آغاز شد. یک بریگاد (جوخه) قزاق به سرکردگی رضاخان میرپنج از قزوین به سوی تهران پیشروی کرد و آن را تقریبا بدون خونریزی به تصرف در آورد و پس از اعلام حکومت نظامی، رومه نگاری گمنام به نام سید ضیاء الدین طباطبایی را به نخست وزیری منصوب کرد. دست کم از چند روز قبل، خبر کودتای قریب الوقوع در تهران پیچیده بود، در واقع احمدشاه به پادگان پایتخت فرمان داده بود که در مقابل کودتاچیان ایستادگی نکند. به علاوه او بلافاصله کودتا را به رسمیت شناخت و بدین ترتیب، با توجه به اینکه مجلس هنوز در تعطیلات بود، حکومت کودتا تا اندازهای مشروعیت بافت» (کاتوزیان، ۱۳۸۸: ۱۱۲).

در بازنگری رویدادها مشخص م­ شود که هدف از کودتا، انتخاب راه دیگری بوده است به منظور تحقق قرارداد ۱۲۹۸ شمسی (۱۹۱۹ میلادی) برای برقراری ثبات ی در ایران به گونه ای که منافع اصلی امپراتوری بریتانیا در منطقه تهدید نشود کودتاچیان بلافاصله حکومت نظامی اعلام کردند و تقریبا همه ی رجال ی را بازداشت نمودند. با این وجود، نشانهی طبیعت آزادمنش مردم ایران و جو ی ای که به آن خو کرده بودند نه می توانستند بپذیرند و نه باور داشتند که رضاخان یا کس دیگری برای آنان تکلیف تعیین کند (همان: ۱۱۳).

نکته­ای که باید در اینجا به آن اشاره نمود، این است که کودتا فقط با دشمنی همراه نبود بلکه تعداد زیادی از فعالان ی که به گرایشی انقلابی در ناسیونالیسم ایرانی تعلق داشتند، با شور و شعف فراوان و حتی سرمستانه، به استقبال آن شتافتند.  مجموعه اقدام­هایی که دولت جدید با تکیه بر ارتش در راستای برقراری نظم و امنیت در سالهای ۱۳۰۰ تا ۱۳۰۶ انجام می­داد، از سوی اقشار مختلف جامعه مخصوصا نخبگان ی و روشنفکران مورد حمایت قرار می گرفت. این حمایت­ها بیشتر در قالب مقاله در رومه­ها و مجلات آن زمان مانند رومه های مرد آزاد، فکر آزاد و مجلهی آینده تبلور می یافت (یزدانی و شجاعی، ۱۳۸۸: ۱۵۷). قطعاً یکی از دلایل حمایت روشنفکران از رضا شاه به دلیل ژست روشنفکری وی در این برهه زمانی می­باشد.

در اواخر ۱۳۰۲ تلگراف­های فراوانی از سراسر کشور در پشتیبانی از برقراری حکومت جمهوری به سوی تهران سرازیر شد. در ذکر مناقب نظام جمهوری، تظاهرات و جلسات بر پا گردید و اعلامیه­ها توزیع شد و سخنرانی­هایی صورت گرفت. رضاخان وانمود می­کرد که بی­طرف است، اما حضور فعال ارتش در اردوی جمهوری خواهان آشکار بود. مخالفان حکومت جمهوری، که رهبران و هواداران دو گرایش ضد استبدادی را در بر می­گرفت نیز به صف آرایی پرداختند. در حقیقت برای شماری از افراد گروه اخیر روشن بود که جمهوری رضاخان نخستین گام در راه تأسیس سلسله پهلوی است.

درگیری زمانی به اوج خود رسید که در یکی از نشست­های مجلس دکتر احیاء السلطنه (بهرامی) یکی از هواداران نه چندان سرشناس رضاخان در مجلس، مدرس را مورد ضرب و شتم قرار داد. خبر حمله به مجتهد تراز اول مجلس به سرعت در شهر پیچید. تظاهرات بزرگی در جلو مجلس برپا شد. هنگامی که رضاخان پا به صحنه گذاشت، سخت خشمگین بود و به محافظان مجلس دستور داد که جمعیت را پراکنده کنند. در پی این فرمان زد و خورد خونینی آغاز شد. رئیس مجلس نیز با استناد به اینکه محافظان مجلس رسما زیر فرمان مستقیم وی بوده اند و رضاخان حق نداشته به آنها دستور دهله او را مؤاخذه کرد. در پی این حادثه رضاخان از نخست وزیری استعفا نمود و به ملکی که به تازگی در نزدیکی تهران خریده بود عقب نشست. اما فرماندهان ارتش در نقاط مختلف کشور تلگراف ها و نامه های تهدید آمیزی به مجلس فرستادند، علاوه بر این، بسیاری از نمایندگان مستقل روی هم رفته قانع نشده بودند که کناره گیری کامل رضاخان به صلاح مملکت باشد. بدین سان هیأتی از نمایندگان مجلس به رهبری شخصیت های مستقل و مورد احترامی نظیر مستوفی الممالک، مشیرالدوله و دکتر مصدق رسما به دیدار رضاخان رفتند و او را به تهران بازگرداندند. جنبش جمهوری خواهی فروپاشید و رضاخان که دوباره به نخست وزیری منصوب شده بود به قم رفت و با رهبران بلندپایه ی مذهبی به توافق رسید. با مدرس هم در مذاکره ای خصوصی سازش نمود. در پی واقعه ای که در تیرماه ۱۳۰۳ رخ داد و در آن نایب کنسول آمریکا به قتل رسید. رضاخان حکومت نظامی را برقرار و آزادی مطبوعات را بیشتر محدود کرد." در مرداد ۱۳۰۳ لایحه­ای که شخص نخست وزیر را به علت قیام و اقدام بر ضد قانون اساسی مشروطه» استیضاح می­کرد به مجلس تسلیم شد و در شرایط بحرانی به بحث گذارده شد. اختلافات در بین موافقان و مخالفان درگرفت و سرانجام به واسطه­ی قدرت اکثریت و بیم جانی برخی از نمایندگان، استیضاح پس گرفته شد.

در اواسط ۱۳۰۶ طرحی به مجلس تسلیم شد که خواستار الغای سلطنت قاجار و انتقال موقتی عنوان شاه به نخست وزیر بود تا مجلس مؤسسانی تشکیل شود و آن را به تصویب برساند. مخالفان ناامیدانه کوشیدند تا با استفاده از روش­های پارلمانی رأی گیری را به تعویق اندازند، ولی موفق نشدند (کاتوزیان، ۱۳۸۸: ۱۲۹ ۱۲۸). انتخابات مجلس مؤسسان و نشست­های آن به تأیید تصمیم قبلی مجلس و تفویض مقام سلطنت به رضاخان و فرزندان ذکور او منجر شد. به هر حال رضاخان علاوه بر مخالفت مخالفان خود خصوصا آیت الله سید حسن مدرس در اواخر ۱۳۰۵ تاجگذاری کرد. وی که زاده­ی سوادکوه مازندران بود در دوران پس از انقلاب از درجات پایین به مقام میرپنجی رسیده بود. او در یک عملیات جنگلی شایستگی خود را نشان داده بود. ترقی سریع او تا اندازهی زیادی ناشی از توانایی های حرفه اش بود. وی فردی باهوش، سخت کوش، صریح و بی رحم بود و حافظه­ای بسیار قوی و اعتماد به نفس سرشاری داشت که در نتیجه موفقیت به تکبر تبدیل شد. آموزش رسمی ناچیزی دیده بود، اما در امور سازماندهی و رهبری نظامی با تجربه بود. در انتخاب وسایل رسیدن به هدف پراگماتیک و در کاربرد شیوه هایی که به نظرش برای تحقق اهداف شخصی و ملی ضرورت داشت بی رحم بود. رضا خان در شرایطی به تاج و تخت رسید که عده ای او را منادی آزادی و دموکراسی در کشور می دانستند. اما با توجه به اتفاقات بعدی مشخص شد که وی هیچ دلبستگی به آزادی و قانون اساسی ندارد و خودش را به مثابه یک قانونگذار و مجری می­داند.

فضای شهری در دوره پهلوی اول

شهر در دوره پهلوی اول (1304 – 1320)

شهرهای ایران در دوره پهلوی اول و دوم

رضاخان ,مجلس ,حکومت ,ی ,وی ,نخست ,را به ,که در ,که به ,نخست وزیری ,او را ,نخست وزیری منصوب

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

مدافع امامت تابلوسازی آریانا سیب زمینی •"tv pet"• Shz|Sina علوم اجتماعی فروشگاه کورش اسپرت سلامتی و لبخند. حجاب و عفاف کلینیک تخصصی مشاوره شرق تهران